loading...
ekmal
حقیقت بازدید : 15 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)

طرح شبهه:

عمر بن خطاب به اجماع تمام عالمان شيعه و سنى در روز بيعت رضوان از جمله افرادى بود که با رسول خدا (ص) بيعت كردند. همان کسانى که الله تعالى در باره آن‌ها مى‌فرمايد:

لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا. فتح18.

خداوند از مؤمنان- هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مى‏دانست از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى بعنوان پاداش نصيب آن‌ها فرمود.

اين آيه به صراحت عمر بن الخطاب را از تهمت قتل حضرت زهرا تبرئه مى‌کند؛ چرا که در حديث صحيح، خشم به حق فاطمه (رض) از فردى را خشم خدا شمرده شده؛ اما در اين آيه، خداوند تبارك و تعالى رضايت خويش را از عمر بن الخطاب بيان مى‌دارد. و اين نشان مى‌دهد که وى مورد غضب الله نيست؛ پس ايشان به هيج وجه نمى تواند قاتل حضرت فاطمه (رض) باشد.

و بي‌ترديد و با توجه به علم الله که به گذشته و حال و آينده احاطه دارد، هرگز ممکن نيست از كسانى اعلام رضايت کند كه مى‌داند در آينده آن‌ها دختر رسول خدا (ص) را خواهند كشت و....

نقد و بررسي:

ترديدى نيست كه خداوند از بيعت كنندگان در حديبيه، رضايت خود را اعلام كرده و خليفه دوم نيز در اين بيعت حضور داشته است؛ اما اهل سنت اگر بخواهند با استفاده از اين قضيه، اعمالى را كه خليفه دوم پس از صلح حديبيه انجام داده، انكار و يا توجيه نمايند، بايد دو مسأله را ثابت كنند:

1. رضايت خداوند از بيعت كنندگان، هميشگى است و احياناً رفتارهاى ناپسندى كه ممكن است از آن‌ها در آينده سر بزند، هيچ تأثيرى در اين رضايت ندارد؛

2. رضايت خداوند شامل تمام بيعت كنندگان مى‌شود و حتى كسانى را كه در حال بيعت، ايمان واقعى نداشته‌اند و جزء مشككين و يا حتى منافقين (همچون عبد الله بن أبي) بوده‌اند، نيز شامل مى‌شود.

ما در اين مقاله سعى مى‌كنيم كه اين دو مسأله را بررسى كنيم:


حقیقت بازدید : 5 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)

طرح شبهه:

خداوند در قرآن كريم مى‌فرمايد:

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَالَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيم‏. التوبة / 100.

پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و افرادى كه به نيكى از آن‌ها پيروى كردند، خداوند از آن‌ها خشنود گشت، و آن‌ها (نيز) از او خشنود شدند و باغ‌هايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جارى است جاودانه در آن خواهند ماند و اين است پيروزى بزرگ!.

خداوند در اين آيه از پيشى گيرندگان مهاجر و انصار كه خليفه اول و دوم نيز به طور قطع جزء آن‌ها هستند، رضايت دائمى خود را اعلام و به آن‌ها وعده بهشت داده است؛ اما شما با مطرح كردن قضيه هجوم به خانه فاطمه، غصب خلافت و... در حقيقت اين آيه را انكار مى‌كنيد و از افرادى كه خداوند به صورت دائم از آن‌ها راضى شده است، ناراضى هستيد و به آنان تهمت‌هاى ناروا مى‌زنيد.

نقد و بررسي:

استدلال به اين آيه براى تبرئه خلفا از هجوم به خانه وحى و غصب حق اميرمؤمنان علي عليه السلام و... بر دو محور استوار است: 1. رضايت دائمى خداوند از اصحاب؛ 2. وعده قطعى بهشت به آنان.

در توضيح و پاسخ به اين شبهه به چند نكته اشاره مى‌كنيم:

 

 

حقیقت بازدید : 12 پنجشنبه 16 آبان 1392 نظرات (0)

افسانه خواستگاري اميرالمؤمنين (ع) از دختر ابوجهل

طرح شبهه:

اگرچه روايات متعددى در صحاح اهل سنت آمده است كه هركس « فاطمه را اذيت كند، رسول خدا را اذيت كرده است و غضب فاطمه، غضب رسول خدا است » از آن طرف نيز قبول داريم كه ابوبكر با فاطمه بر سر فدك اختلاف داشتند و ابوبكر به خاطر روايتى كه از پيامبر شنيده بود، فدك را جزء اموال عموم قرار داد و فاطمه از او دلگير شد؛ اما روايت صحيحى هم داريم كه علي نيز فاطمه را اذيت و وى را به غضب آورده است. چنانچه در قضيه خواستگارى علي از دختر ابوجهل، هم فاطمه وهم و هم رسول خدا صلى الله عليه وآله را از كارى كه علي كرد، به خشم آمدند.

نقد و بررسي:


roohallah بازدید : 13 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (1)

بنام خدا

برای گذشتن از هر پلی باید عوارض آنجا را پرداخت کنی ؛ عوارض رد شدن از پل صراط حب امیرالمومنین علی (ع) می باشد .

حقیقت بازدید : 8 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (0)

 
با اندکي دقت‏ به خوبي مي‏توان دريافت که راز و رمز اين پيوندها، تمايلات جنسي نبوده است; زيرا:
. بيش‏ترين عمر پيامبر (بيش از دو سوم آن) آن هم بخش نخستين، از آغاز جواني تا دوران ميان سالي پيامبر، از 25 تا 50 سالگي فقط با يک همسر يعني حضرت خديجه سپري شده است. از 50 تا 51 سالگي بدون همسر زيسته است و از 51 تا 53 سالگي فقط با سوده که زني سالخورده بود زندگي نموده است.
. .

حقیقت بازدید : 14 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (0)

سقيفه آشکار شدن توطئه‏ ها
درگذشت پيامبر گروهي را در سکوت فرو برد و چنانکه حضرتش پيش‏بيني‏ کرده بود جمعي را نيز به تلاشهاي مرموز و مخفيانه واداشت.کساني که از روزهاي شدت يافتن بيماري پيامبر و احتمال درگذشت‏وي در پي اين بيماري، نياتي براي دستيابي به قدرت در دل‏ داشتند، بي‏ درنگ پس از شنيدن اين خبر و هنگامي که هنوز علي (ع)،فضل بن عباس و تني چند سرگرم تجهيز پيکر پاک رسول خدا (ص) براي‏دفن بودند، دست ‏به کار شدند. اينان بي‏ توجه به همه آنچه رسول‏ اکرم (ص) فرموده بود به شور نشستند تا شايد پيروان آخرين‏ برگزيده خدا را از بيراهه روي و بي ‏رهبري برهانند. چه به ادعاي‏ايشان آن حضرت رهبري براي امتش برنگزيده يا به پيروي فردي‏ سفارش کرده که محبوبيتي در ميان قوم خود نداشته و از عهده کاررهبري برنمي‏ آمده است.

حقیقت بازدید : 8 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (0)

رسول‏ خدا (ص)باآنکه در تب شديدي به سر مي‏برد،با حالت‏ خشم به مسجدآمد و ضمن نکوهش عاملان کارشکني، متخلفان از حرکت‏ سريع سپاه‏ را ملعون خواند. [1]  براي پيامبر جاي ترديد نبود که جمعي درانتظار مرگ او و انديشه قبض حکومت‏ اند و براي اين هدف در پي‏ نقشه و توطئه‏ اند. از همين رو با آگاهي از حوادثي که به انتظارمرگ حضرتش کمين کرده بود و با شناختي که از برخي اطرافيان خودداشت‏ براي آخرين بار فرصت را غنيمت‏ شمرد و بر آن شد تامهمترين پيام دوران رسالت را ساده و روشن بيان و مسير آينده ‏حرکت اسلامي را ترسيم نمايد. عمر بن خطاب ماجراي رحلت پيامبررا براي ابن عباس چنين نقل مي‏کند:«... ما نزد پيامبر حضور داشتيم. بين ما و زنان (که فاطمه ‏نيز در ميانشان بود) پرده‏ اي آويخته شده بود. رسول خدا به سخن‏درآمده، فرمود: نوشت‏ افزار بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم‏ که با وجود آن هرگز گمراه نشويد. زنان پيامبر (ص) از پس پرده‏ گفتند: خواسته پيامبر را برآوريد. من گفتم: ساکت‏ باشيد.» [2]  بخاري در صحيح خود بي‏ آنکه نامي از عمر ببرد مي‏نويسد:يکي از حاضران در مجلس، سخن حضرت را در حضورش رد کرد و گفت‏ درد بر او غلبه کرده و نمي‏داند چه مي‏گويد... و رو به حاضران‏ گفت: قرآن نزد شماست و همان ما را کفايت مي‏کند. در ميان‏ حاضران اختلاف شد و به يکديگر پرخاش کردند. برخي سخن او راتاييد مي‏کردند و برخي سخن رسول خدا را و بدين ترتيب از نوشتن‏ نامه جلوگيري شد. [3]  به خوبي معلوم بود که موضوع آن نوشته چه‏ بود؛ گفتاري صريح در تعيين جانشين پيامبر. بدين ترتيب چيزي‏ نمانده بود که اصل نبوت حضرتش مورد ترديد قرار گيرد و قرآن‏کلام غير الهي پنداشته شود. زيرا قرآن، فرموده آن بزرگوار رادر هر حال، برگرفته از وحي ياد کرده بود. و اين گروه آن‏را هذيان ناشي از تب برشمردند. راستي آيا پيامبر اسلام (ص) حق‏ تعيين جانشين پس از خود را نداشت؟ و آيا کسي را براي اين مقام ‏برنگزيد؟ چگونه است که ديگران حق انتخاب داشتند و پيامبرنداشت؟ آيا عاقلانه است که رسول خدا با تعيين نکردن جانشين،امت را به حال خود رها سازد تا هر که توانست‏بر جان و نواميس‏مسلمانان تسلط يابد؟ آيا اصولا جانشيني پيامبر امر الهي است که‏ تنها با تعيين پروردگار صورت مي‏پذيرد يا آنکه بر عهده بعضي ازمردم است تا هر کسي را بر مسلمانان فرمانروا سازند؟ آيا اين ‏ديدگاه که از سوي برخي ابراز شده صحيح است که پيروي از بيانات‏ پيامبر در مسائل سياسي و اجتماعي بر اصحاب وي واجب نبوده است؟پاسخ اين پرسشها را بايد در علم کلام جستجو کرد


[1] شرح ابن ابي‏ الحديد، ج 2، ص 20؛ المراجعات، ص 275 و 276؛ملل و نحل شهرستاني، مقدمه چهارم، ص 29.
[2]
الطبقات الکبري، ج 2، ص 243 و 244؛ چاپ بيروت.
[3]
صحيح بخاري، ج 8، ص 9؛ و ج 4، ص 85؛ مسند احمد، ج 1، ص‏425؛ الطبقات الکبري، ج 2، ص 244. 10- سوره نجم، آيه 3 و 4. دلايل و مدارک اين پندار را درمباحث بعدي خواهيم آورد. 11- الطبقات، ج 2، ص 271 و 272؛ ابن کثير، ج 5، ص 243؛ حلبي،ج 3، ص 390 و 391. 12- سيره ابن هشام، ج 4، ص 305؛ تاريخ طبري، ج 3، ص 200-203؛طبقات ابن سعد، ج 2، ص 265-270؛ انساب الاشراف بلاذري ج 1، ص‏581. 13- شرح ابن ابي‏الحديد، ج 1، ص 162159. 14-؟ 15- الطبقات الکبري، ابن سعد، ج 2، ص 242، 245. 16- سيره ابن هشام، ج 4، ص 305؛ ابن ابي الحديد، «زماني که ‏عمر از مرگ رسول خدا مطلع گرديد از شورش و انقلاب مردم درمساله امامت‏ به هراس افتاد. او مي‏ترسيد انصار يا ديگران رشته‏ حکومت را به دست گيرند. به ناچار مصلحت در اين ديد که مردم رابه هر نحوي که ممکن است‏ ساکت و آرام کند، به خاطر همين بود که‏ گفت آنچه را گفت، و مردم را در شک و ترديد نگاه داشت تا حريم ‏دين و دولت محفوظ ماند. همه اينها بود تا زماني که ابوبکررسيد.» (شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 129.
.

 

حقیقت بازدید : 13 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (0)

اعزام لشکر اسامه
در ماه محرم سال يازدهم، رسول گرامي اسلام (ص) پيش از آنکه دربستر بيماري افتد مسلمانان را فرمان داد تا براي گسيل به‏ مرزهاي روم از جانب شام آماده شوند. [1]  اين در حالي بود که ‏عده‏ اي از نامسلمانان نواحي جزيره العرب و مدعيان پيغمبري، درتدارک حمله به مدينه بودند و به ظاهر بيرون رفتن سپاهي بدان‏بزرگي، چندان موافق احتياط نبود. با اين همه رسول خدا (ص)کمترين ترديدي در گسيل نيروهايش به سوي شام نداشت. حضرت اسامه‏ بن زيد را که کمتر از 20 سال داشت فرمانده اين لشکر کرد وبرخي از صحابه چون ابوبکر، عمر بن خطاب، ابو عبيده بن جراح وسعد بن ابي وقاص را فرمان اکيد داد تا هرچه زودتر به فرماندهي ‏زيد جوان راهي شوند. [2]  پيامبر (ص) با دست‏خود پرچم فرمانده‏جوان را بست و به او چنين دستور داد: مسافت را آنچنان به سرعت‏ طي کن که پيش از آنکه خبر حرکت تو به آنجا رسد خود و سربازانت‏به آنجا رسيده باشيد. رسول اکرم (ص) صحابيان سالخورده‏اي چون ابوبکر و... را به زيرفرمان جواني کم‏سال به نبرد امپراتوري بزرگ روم راهي مي‏سازدتا پس از اين، کمي سن بهانه سرپيچي صحابه از فرمان فرد کاردان‏نشود. راستي چرا پيامبر (ص)، علي (ع) را همراه آنان نفرستاد؟ آياسالخوردگان لشکر اسامه تجربه نظامي و شجاعت ويژه داشتند؟در آن صورت چرا به عنوان فرمانده برگزيده نشدند؟ اين سفرنزديک به دو ماه به طول مي‏انجاميده است. [3]  و رسول خدا (ص) يقين‏داشت روزهاي آخر عمر را سپري مي‏کند.با اين حال به تاکيد از برخي صحابه خواسته بود تا گوش به‏فرمان اسامه هرچه زودتر مدينه را ترک کنند. اما حرکت اين‏سپاه، به رغم تاکيد فراوان رسول خدا (ص) نخست‏به سبب اعتراض ‏برخي از صحابه نسبت ‏به جواني اسامه، سپس به بهانه تهيه ساز وبرگ سفر و سرانجام به سبب رسيدن خبر شدت يافتن بيماري‏ پيامبر (ص) و باز گشت ابوبکر و عمر و برخي ديگر از از اردوگاه‏«جرف‏» به مدينه، سر نگرفت. [4]  ابن ابي‏ الحديد به نقل گفتارشيخ خود ابو يعقوب معتزلي در شرح خطبه 156 نهج البلاغه‏ مي‏نويسد: چون بيماري پيامبر اکرم (ص) شدت يافت دستور داد سپاه‏ اسامه به سوي شام حرکت کند و فرمان داد ابوبکر و ديگر بزرگان‏ مهاجرين و انصار در آن شرکت جويند.با اين کيفيت اگر حادثه‏ اي براي رسول خدا (ص) پيش آيد دست يابي‏ علي (ع) به خلافت از اطمينان بيشتري برخوردار خواهد بود. [5]  چون‏ اسامه حال پيامبر را وخيم و افراد تحت امرش را سرکش ديد ازرسول خدا (ص) در خواست کرد به او اجازه دهد تا بعد از سلامت‏ يافتن پيامبر از بيماري، سپاه را حرکت دهد. حضرت پيامبرموافقت نکرد و فرمود: همين حالا. اسامه دوباره عرض مي‏کند آيادر حالي که قلبم از بيماري شما اندوهگين است‏ حرکت کنم؟پيامبر (ص) مي‏فرمايد: به پيروزي فکر کن! اما کسان حاضر درپيرامون بستر رسول خدا (ص) به فرمانهاي آن حضرت چندان عنايتي ‏نداشتند و گاه فرمانهاي وي را بنابر منافع و اهداف خويش ‏تفسير و تحريف مي‏کردند. [6] .


[1] الکامل، ابن اثير، ج 2، ص 317.
[2] الاصابه، ابن حجر، ج 8، ص 124؛ تاريخ ابن اثير، ج 2، ص‏317-321؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 17، ص 177، ج 1، ص‏159.
[3] در ايام خلافت ابوبکر سپاه اسامه راهي شام شد و نوشته ‏اندآنان پس از چهل يا هفتاد روز به مدينه باز گشتند.
[4] تاريخ طبري، ج 3، ص 186؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص‏159-162.
[5] شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 197.
[6] مسند احمد ابن حنبل، ج 1، ص 356؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص‏217، 242، 245؛ تاريخ طبري، ج 3، ص 192 و 193. ابن ابي الحديد در تاييد نظر شيعه مي‏گويد: مي‏توان احتمال دادکه فرا خواندن اسامه از اردوگاه و جلوگيري از حرکت‏ سپاه وي ‏توسط برخي از همين حاضران پيرامون بستر پيامبر، به قصد اعمال‏ برخي از اغراض انجام گرفته باشد. (شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 82-90.).

حقیقت بازدید : 12 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (0)

در ميان ياران پيامبر (ص) افراد بزرگ و فداکار و با شخصيتي بودند و قرآن و روايات اسلامي در فضيلت آنان، بحث فراواني دارد، ولي اين به آن معني نيست که همه اصحاب پيامبر را معصوم بدانيم و اعمال آنها را بدون استثناء صحيح بشمريم، چرا که قرآن در آيات زيادي (آيات سوره برائت، سوره نور و سوره منافقين) از منافقاني سخن مي‏گويد که در لا به لاي اصحاب پيامبر (ص) بودند، در ظاهر جزء آنها محسوب مي‏شدند، در حالي که آيات قرآن شديدترين مذمتها را از آنها نموده است.و از سوي ديگر کساني بودند که بعد از پيامبر (ص) آتش جنگ در ميان مسلمين روشن کردند و بيعت‏ خود را با امام و خليفه وقت‏ شکستند، و خون دهها هزار مسلمان را ريختند، آيا ما مي‏توانيم همه اين افراد را از هر نظر پاک و منزه بشمريم؟!
به تعبير ديگر چگونه مي‏توان هر دو طرف نزاع و جنگ (مثلا جنگ جمل و صفين) را درستکار و منزه دانست؟ اين تضادي است که براي ما قابل قبول نيست و آنها که موضوع «اجتهاد» را براي توجيه اين مسائل کافي مي‏دانند که بگويند يکي از دو طرف بر حق بوده، و ديگري خطا کار، اما چون به اجتهاد خود عمل مي‏کرده است، نزد خداوند معذور، بلکه داراي ثواب است!-براي ما پذيرفتن اين سخن مشکل است.
چگونه مي‏توان به بهانه اجتهاد، بيعت ‏با جانشين پيامبر (ص) را شکست، و سپس آتش جنگ را روشن کرد و خون بي گناهان را ريخت، اگر اين همه خونريزي با توسل به اجتهاد قابل توجيه باشد چه کاري قابل توجيه نيست!
صريحتر بگوييم، ما معتقديم: همه انسانها حتي ياران پيامبر (ص) در گرو اعمال خويشند، و اصل قرآني «ان اکرمکم عند الله اتقيکم، گرامي‏ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست‏» [1]  درباره آنها نيز صادق است.بنابراين بايد وضع آنها را با عملشان روشن سازيم و به اين صورت يک قضاوت منطقي درباره همه آنان داشته باشيم و بگوييم:آنها که در عصر پيامبر (ص) در صف اصحاب مخلص بودند و بعد از پيامبر (ص) نيز براي پاسداري از اسلام کوشيدند، و به پيماني که با قرآن داشتند وفادار ماندند آنها را خوب مي‏دانيم و به آنها احترام مي‏گذاريم.
و آنها که در زمان آن حضرت در صف منافقان بودند و کارهايي کردند که قلب مبارک پيامبر (ص) را آزرده ساختند، و يا بعد از رحلت پيامبر (ص) مسير خود را تغيير داده کارهايي انجام دادند که به ضرر اسلام و مسلمين تمام شد، آنها را دوست نداريم.قرآن مجيد مي‏گويد: «لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الآخر يؤادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم اولئک کتب في قلوبهم الايمان، هيچ قومي را که ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمي‏يابي که با کساني که نافرماني خدا و رسولش را کردند دوستي کنند هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند، آنان کساني هستند که خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته است‏». [2] .
آري آنها که در زمان حيات پيامبر (ص) يا بعد از رحلت او، پيامبر (ص) را آزار دادند به اعتقاد ما شايسته ستايش نيستند.
ولي نبايد فراموش کرد که جمعي از ياران پيامبر (ص) بزرگترين مجاهدتها را در راه پيشرفت اسلام نمودند و از سوي خداوند مورد مدح و ستايش قرار گرفتند، همچنين کساني که بعد از آنها روي کار آمدند يا در آينده تا پايان دنيا متولد مي‏شوند چنانچه راه اصحاب راستين و خط و برنامه آنها را ادامه دهند شايان هر گونه مدح و ثنا هستند «السابقون الاولون من المهاجرين و الانصار و الذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه، پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و کساني که به نيکيها از آنها پيروي کردند، خداوند از آنها خشنود شد و آنها از خداوند خشنودند». [3] .
اين عصاره عقيده ما درباره صحابه پيامبر اسلام (ص) است


1)حجرات13

2)مجادله222

3)توبه100

.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 9
  • بازدید کلی : 573